این روزیی که نزدیک شدیم به اعلام نتایج  کنکور همش به این فکر میکنم من که به اصطلاح خرم از پل گذشته و واقعیتش از روزگار عجیب کنکور چیزی اذیت کننده ای رو به یاد نمیارم،شاید هم ناخودآگاهم به حذفش کمک کرده و بیشتر هر سال که به دوران نزدیک می شیم بر خلاف گذشته دلم میخواد به بچه های دبیرستانی آگاهی بدم(چیزی که خودم عمیقا حس میکنم بهترین لطفی که میشه به فرد تو بحران کرد) که خب دوروبرم کسی نیست و من هم کلا آدمی نیستم که خودم رو وارد مسئله ای کنم حالا این موضوع یا هر چیز دیگه ...

حالا این روزا که غرق دارو ها شدم و زندگیمو با ساختن  کپسول و ویال و قرص می گذرونم گاهی به حماقت بهترین دوران زندگیم فکر ‌ میکنم عملا رشته تجربی و بعدش انتخاب رشته ی من شیر و خط بود با اینکه هیچ اجباری از سمت خونواده نداشتم و خودم راهمو انتخاب کردم ولی هیچی از راهی که داشتم پا میذاشتم توش نمیدونستم و گاهی فکر میکنم عجب شانسی که تو جای اشتباهی قرار نگرفتم که اگه راهمو اشتباه میومدم با شناختی که از خودم دارم آدم برگشتن و دوباره ساختن نبودم .