تو بنشینی روی همان مبل قدیمی ،منم با یه کاسه گیلاس کنارت.تند تند بخوریشان و بلند بلند بخندی .هرچه دلت می خواهد بگویی،هرچه. دوباره تپل شوی و همگی حرص بخوریم که چرا اینقد میخوری. مثل همیشه ظهر ها بخوابی ،فقط کمی نه مثل الان . و راس ساعت 12:30 بگویی من گرسنمه.من چشمانم را باز کنم - اصلا بیا کمی بزرگتر کنیم رویایم را -همه چشمانمان را باز کنیم و بیدار شویم و تمام کسانی  را که می گویند چند ماه دیگر پیشمان نیستی فراموش کنیم ....به راستی معجزه چه رنگی ست؟